تیر که آمد، سایه ام را نقش زمین کرد
پ.ن1: در هر صورت سایه، ما رو هم با تیر می زنه
پ.ن2: خورشید رگبار آتیشش توی این تابستون میباره، امان از خورشید نزدیک به ما
تیر که آمد، سایه ام را نقش زمین کرد
پ.ن1: در هر صورت سایه، ما رو هم با تیر می زنه
پ.ن2: خورشید رگبار آتیشش توی این تابستون میباره، امان از خورشید نزدیک به ما
۱. دل طبیعت آنقدر کوچک است، که با یک پلاستیک راحت می شکند.
۲. وقتی نیستی حتا رویا هم دستم را نمی گیرد.
۳. تا زانو در خواب کم عمقش فرو رفت.
۴. گلوی باک از بی بنزینی خشک شد.
۵. تا لب مرگ رفت، بوسیدش و گذاشتش کنار.
۶. نقاش خسته، دراز می کشد.
۷. چشمانش سگ داشت، اما پارس نمیکرد.
۸. افکارم نیاز به آب و جارو دارد.
۹. آنقدر آبش را گل کرد، که نسلشان منقرض شد.
۱۰. ساز مخالف نیاز به کوک ندارد.
انتشار ؛ در پایگاه خبری شیرین طنز (طنز و کاریکاتور)