بازیکلماتور

1. کباب که می‌خورم، موهایم سیخ می‌شود. 2. مهر پاییز به دل خیابانها نشست. 3. با کلید دروغ، قفل دل مردم را باز کرد. 4. دهن‌بسته‌ها، ذهن بازی دارند.   پ.ن: چاپ جملاتم در روزنامه جام جم ، ضمیمه چاردیواری 93.07.28

::. کاریکلماتور - زبان

تنها زَبـانی که هیچکس نمی تواند یـاد بگیرد ، زبـان دِل است.. پ.ن: هر چی دلم خواست.

::. کاریکلماتور - کلاغ

تلویزیون رنگی هم که باشد ، کَـلاغ هـا را سیـاه و سفیـد پَخش می کند..

شهرک سینمایی

1. گوش سرش را بست تا با گوش دل بهتر بشنود. 2. دوربین‌های چهارراه‌ها هر روز ما را اکران می‌کنند. 3. آن‌قدر کف زدیم تا تمیز شدیم. 4. این روزها همه خط عوض می‌کنند، ولی من به همین خرچنگ‌قورباغه دلخوشم. 5. صادق بود اما تقلب می‌کرد.   پ.ن: چاپ جملاتم در روزنامه جام جم ، ضمیمه چاردیواری 93.07.07